خطبه منا
سخنران: حسین فرزند علی مکان: صحرای منا – در ایام حج تمتع زمان: ذیالحجه سال ۵۸ هجری(دو سال قبل از عاشورا) حضار: ۲۰۰ نعر از صحابی پيامبر – ۵۰۰ نفر از تابعين و صدها تن از آگاهان امت مخاطب: همهی تاريخ (شايد ما باشيم، به شرط اينکه به قيامت ايمان داشته باشيم!) بسم الله الرحمن […]
سخنران: حسین فرزند علی
مکان: صحرای منا – در ایام حج تمتع
زمان: ذیالحجه سال ۵۸ هجری(دو سال قبل از عاشورا)
حضار: ۲۰۰ نعر از صحابی پيامبر – ۵۰۰ نفر از تابعين و صدها تن از آگاهان امت
مخاطب: همهی تاريخ (شايد ما باشيم، به شرط اينکه به قيامت ايمان داشته باشيم!)
بسم الله الرحمن الرحيم
*اي مردم، بزرگان عبرت بگيريد از موعظهای که خداوند به دوستان خود در قرآن میفرمايد اگر شما خود را اوليای خدا میدانيد، و اگر دينداريد و مخاطب قرآن هستيد پس بیتفاوت نمانيد و احساس تکليف کنيد! آيا نديدهايد که خداوند چند بار در قرآن به روحانيون مسيحی و يهودی به شدت حمله فرموده و آنها را توبيخ کرده است که چرا مردان خدا در جامعه و حکومت بیعدالتی و فساد ديدند و سکوت کردند؟ چرا اعتراض و انتقاد نکردند؟ و فرياد نکشيدند؟ و نيز فرمود: نفرين بر کسانی از بنیاسرائيل که کافر شدند. آنها که امربهمعروف و نهیازمنکر نکردند، و چه بد عمل کردند.
* خداوند علمای مسيحی، يهودی و روحانيون و آگاهان اديان قبل را نکوهش کرد زيرا ستمگرانی جلوی چشم آنها فساد میکردند و اينان میديدند و سکوت میکردند و دم برنمیآوردند. خداوند چنين کسانی را کافر خوانده و توبيخ کرده که چرا در برابر بیعدالتی و تبعيض و فساد در حکومت و جامعهی اسلامی ساکت هستيد و همه چيز را توجيه و ماستمالی میکنيد و رد میشويد؟ چرا سکوت کردهايد؟ علت آن اين است که عدهای از شما میخواهيد که سبيلتان را چرب کنند و عدهای از شما هم میترسيد که سبيلتان را دود بدهند. عدهای طمع سفره داريد و سفرهی چرب میخواهيد تا بخوريد و میگوييد که چرا خودمان را به زحمت بيندازيم و با نهیازمنکر و انتقاد و اعتراض ريسک کنيم؟ فعلا که بساطمان رو به راه است و عدهای از شما نيز میترسيد. اما مگر در قرآن نمیخوانيد که فرمود از مردم نترسيد از حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت نيز نترسيد از من بترسيد! آيا شما اين آيه را نديدهايد؟ آيا سورهی توبه را نخواندهايد که میگويد زنان و مردان مومن نسبت به يکديگر ولايت اجتماعی دارند و حق دارند در کار يکديگر دخالت بکنند. به اين اندازه که يکديگر را امربهمعروف و نهیازمنکر کنند. خداوند اين حق و اجازه را داده است که شما نسبت به يکديگر بیتفاوت نباشيد بلکه حساس باشيد. اگر همين يک اصل امربهمعروف و نهیازمنکر يعنی نظارت دائمی و انتقاد و اعتراض و تشويق به خيرات و عدالت و مبارزه در برابر ظلم و بیعدالتی و تبعيض اجرا بشود بقيهی فرائض، تکاليف الهی نيز اجرا میشود و همين يک حکم را شما عمل بکنيد! نترسيد! دنبال دنيا نباشيد! سورچران نباشيد! اما هيهات که شما اهل همين يک تکليف هم نيستيد. ولی من هستم. امربهمعروف و نهیازمنکر دعوت به اسلام و دين است منتها دعوت زبانی تنها نه صرفا اینکه ای مردم بياييد و مسلمان شويد! اسلام خوب است و به بعضی شبهاتتان پاسخ بدهيم و تمام. اما نهیازمنکر با رد مظالم، جبران همهی بیعدالتيهايی که میشود و شده است. و نه صرفا گفتن اينکه عدالت خوب است و ظلم بد است. يعنی در برابر ظلم و ستمهايی که شده، ايستادن و آنها را عقب زدن و جبران بیعدالتیها، وظيفه عملي شماست. بايد درگير شويد و با ستمگران، چشم در چشم بايستيد و بگوييد: نه! بايد انتقاد و اعتراض کنيد و يقهشان را بگيريد. تقسيم عادلانه بيتالمال و اموال عمومی و توزيع عادلانه ثروت حکم خداست. گرفتن ماليات از ثروتمندان و هزينه کردن آن به نفع فقرا ادامه همان تکليف است. شما گروهی که به آدمهای خوب مشهوريد و عالمان دين خوانده میشويد، به خاطر خداست که در نزد مردم هيبت داريد و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب میبرند.
* به نام دين از شما حساب میبرند و و احترام ميگذارند و شما را بر خودشان ترجيح میدهند. درحالیکه هيچ فضيلتی بر آنها نداريد. و هيچ خدمتی به اين مردم نکردهايد. و مردم مجانی برای شما احترام قائلاند. و شفاعت شما را میپذيرند. شما به نام دين است که اعتبار و نفوذ کلمه داريد. در خيابانها مثل شاهان نام میبريد. و با هيبت و کبکبه رفتار میکنيد. به راستی چگونه به اين احترام و اعتبار اجتماعی رسيدهايد. فقط به اين علت که مردم از شما توقع دارند که به حق خدا قيام کنيد. اما شما در اغلب موارد از انجام وظيفه و احقاق حق الهی کوتاهی کردهايد و حق رهبران الهی را کوچک شمردهايد.
* حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضييع کردهايد. شما نسبت به حق ضعفا و محرومين کوتاه آمدهايد. اين حقوق را ناديده گرفتهايد و سکوت کردهايد اما هر چيز که فکر میکرديد حق خودتان است مطالبه کرديد. شما هرجا حق ضعفا و مستضعفين بود کوتاه آمديد و گفتيد انشاءالله خدا در آخرت جبران میکند اما هر جا منافع خودتان بود آن را به شدت مطالبه کرديد و محکم ايستاديد. شما نه مالی در راه خدا بذل کرديد و نه جانتان را در راه ارزشها و عدالت به خطر انداختيد و نه حاضر شديد با قوم و خويشها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگير بشويد. با همهی اين کوتاهیها از خدا بهشت را هم میخواهيد؟ پس از همهی اين عافيتطلبیها و دنياپرستیها منتظريد که در بهشت همسايهی پيامبران او باشيد! در حالیکه من میترسم خداوند در همين روزها از شما انتقام بگيرد. خداوند از شما انتقام خواهد گرفت. مقام شما از کرامات خداست. دستاورد خودتان نيست. شما مردان الهی و مجاهدان و عدالتخواهان را اکرام و احترام نمیکنيد و تکليفشناسان را قدر نمیدهيد. حال آنکه به نام خدا در ميان مردم محترميد. ميبينيد که پيمانهای خدا در اين جامعه نقض میشود و آرام نشستهايد و فرياد نمیزنيد اما همين که به يکی از ميثاقهای پدرانتان بیحرمتی شود داد و بيداد به راه میاندازيد. ميثاق خدا و پيامبر خدا زير پا گذاشته شده، شما آراميد، سکوت کرده و آن را توجيه میکنيد. حال ميثاق پيامبر در اين جامعه تحقير شده است؛ لالها، زمينگيران، کوران، فقرا و بيچارهها در سرزمينهای اسلامی بر روی زمين رها شدهاند و بیپناهند و کسی به اينها رحم نمیکند. شما به اين وظيفهی دينی و الهيتان عمل نمیکنيد و کسی مثل من هم که میخواهد عمل کند، کمکش نمیکنيد. ميثاق خدا اين است که بيچارهها و زمينگيرها نبايد در شهرها گرسنه بمانند و کسی به دادشان نرسد. اين ميثاق خداست و شما خيانت کردهايد. شما مدام به دنبال ماستمالی و مسامحه؛ يعنی سازش با حاکميت هستيد تا خودتان امنيت داشته باشيد، ولی امنيت و حقوق مردم برايتان مهم نيست. فقط امنيت و منافع خودتان برايتان مهم است. همهی اينها محرّمات الهی بود که میبايست ترک میکرديد و نکرديد.
* شما میبايست اين ستمگران و فاسدان را نهیازمنکر میکرديد و نکرديد، و مصيبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دين و اصحاب پيامبر بوديد و چشم مردم به شما بود و شما را نمايندهی اسلام میدانستند. مجرای حکومت و مديريت و رهبری جامعه بايد به دست علمای الهی باشد که امين بر حلال و حرام خداوند هستند، اما شما کاری کرديد که اين مقام را از آنها گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند، زيرا شما زير پرچم حق متحد نشديد و پراکنده و متفرق شديد و در سنت الهی اختلاف کرديد با اين که همه چيز روشن بود. اگر حاضر بوديد زير بار شکنجه و توهين، مخالفت کنيد و در راه خدا رنج ببريد، حکومت در دست صالحان بود، اما شما در برابر بیعدالتی و ستمگران، تمکين و امور الهی و حکومت را به اينان تسليم کرديد، حال آنکه آنان به شبهات عمل میکنند و طبق شهوات خود حکومت میکنند و دين را از حکومت تفکيک کردند. فرار شما از مرگ، اينان را بر جامعه مسلط کردند، شما به زندگی دنيايی چسبيدهايد و حاضر نيستيد از آن جدا شويد.اما بدانيد که هر کس در راه خدا کشته نشود، عاقبت میميرد. آيا گمان میکنيد اگر شهيد نشويد تا ابد زنده میمانيد؟ اما اگر شهيد نشويد، مدتی بعد با ذلت میميريد. شما از دنيا دست برنمیداريد، اما دنيا از شما دست برمیدارد. پس ای علمای الهی، تا دير نشده جانتان را در خطر بياندازيد و از حيثيتتان در راه دين و ارزشها مايه بگذاريد و فداکاری کنيد. شما اين ضعفا و مستضعفين و فقرا و محرومين را دست بسته تحويل دستگاه ظالم دادهايد. گروههايی از مردم بردهی اينان شدهاند و مثل بردههای مقهور و شکستخورده، زير دست و پای آنان له میشوند. عدهای نان شبشان را نمیتوانند تهيه کنند. در هر شهری عدهای را گماشتهاند که افکار عمومی را بسازند و به مردم دروغ بگويند. مردم نمیتوانند دستی را که به سمتشان میآيد تا به آنها زور بگويد، عقب بزنند و از خود دفاع کنند. شما همهی اين صحنهها را میديديد و کاری نمیکرديد. اينان عدهای ستمگر و صاحبان قدرتاند که عليه ضعفا و محرومين بسيار خشن عمل میکنند و به روش غيراسلامی حکومت میکنند و متاسفانه بیچونوچرا هم اطاعت میشوند. درحالیکه نه خدا را میشناسند و نه آخرت را قبول دارند. تعجب میکنم از شما که اين زمين زير پای ظالمان صاف و پهن است، عدهای باجبگير حکم میرانند، و کارگزاران حکومت هم بويی از عاطفه و انسانيت و مهربانی نبردهاند و شما هم باز ساکتيد.
*خدايا تو میدانی که قيام ما لهله زدن برای سلطنت، تنافس در قدرت و گدايی دنيا و شهرت نيست، بلکه تنها برای برپاکردن نشانههای دين تو قيام کرديم. اين علامتهای راهنمايی و تابلوهای راه را انداختهاند و من میخواهم دوباره اين تابلوها را برپاکنم. قيام برای اين است که مردم گيج و گمراه شدهاند و بايد آگاه شوند و بايد خونمان را به صورت اين خواب زدهها بپاشيم تا بيدار شوند.
متن عربی خطبه:
اعتبروا ايهاالناس بما وعظ الله به اوليا من سو ثنائه علي الاخبار اذ يقول : « لو لا ينهيهم الربانيون و الاخبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت» و قال : لعن الذين کفروا من بني اسرائيل علي لسان داوود وعيسي ابن مريم ذلک بما عصوا وکانوا يعتدون، کانوا لا يتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا يفعلون
و انا عاب الله ذلك عليهم لانهم كانوا يرون من الظلمه الذين بين اظهرهم المنكر و الفساد فلا ينهونهم عن ذلك رغبه فيما كانوا ينالون منهم و رهبه مما يحذرون والله يقولك « فلا تخشو الناس واخشون » و قال : « المومنون والمومنات بعضهم اوليا بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر » فبدالله بالامر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضه منه لعلمه بانها اذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض كلها هينها و صعبها و ذلك ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر دعاه الي الاسلام مع رد المظالم و مخالفه الظالم و قسمه الفيي و الغنائم و اخذ الصدقات من مواضعها و وضعها في حقها
ثم انتم ايتها العصابه عصابه بالعلم مشهوره و بالخير مذكوره و بالنصيحه معروفه و بالله في انفس الناس مهابه . يها بكم الشريف و يكرمكم الضعيف و يوثركم من لا فضل لكم عليه و لايد لكم عنده , تشفعون في الحوائج اذا امتنعت من طلابها و تمشون في الطريق بهيبه الملوك و كرامه الاكابر. اليس كل ذلك انما نلتموه بما يرجي عندكم من القيام بحق الله و ان كنتم عن اكثر حقه تقصرون فاستخففتم بحق الائمه
فاما حق الضعفا فضيعتم و اما حقكم بزعمكم فطلبتم . فلا ما لا بذلتموه و لا نفسا خاطرتم بهاللذي خلقها و لا عشيره عاديتموها في ذات الله انتم تتمنون علي الله جنته و مجاوره رسله و امانا من عذابه . لقد خشيت عليكم ايهاالمتمنون علي الله ان تحل بكم نقمه من نقماته لانكم بلغتم من كرامه الله منزله فضلتم بها و من يعرف بالله لا تكرمون و انتم بالله في عباده تكرمون و قد ترون عهودالله منقوضه فلا تفزعون و انتم لبعض ذمم آبائكم تفزعون و ذمه رسول الله صلي الله عليه و اله محفوره و العمي والبكم والزمني في المدائن مهمله لا ترحمون و لا في منزلتكم و لا من عمل فيها تعينون و بالادهان و المصانعه عندالظلمه تامنون , كل ذلك مما امركم الله به من النهي و التناهي و انتم عنه غافلون . و انتم اعظم الناس مصيبه لما غلبتم عليه من منازل العلما لو كنتم تشعرون .
ذلك بان مجاري الامور والاحكام علي ايدي العلمات بالله الامنا علي حلاله و حرامه فانتم المسلوبون تلك المنزله و ما سلبتم ذلك الا بتفرقكم عن الحق واختلافكم في السنه بعد البينه الواضحه . و لو صبرتم علي الاذي و تحملتم الموونه في ذات الله كانت امورالله عليكم ترد و عنكم تصدر و اليكم ترجع و لكنكم مكنتم الظلمه من منزلتكم واستسلمتم امورالله في ايديهم يعملون بالشبهات و يسيرون في الشهوات . سلطهم علي ذلك فراركم من الموت و اعجابكم بالحياه التي هي مفارقتكم , فاسلمتم الضعفا في ايديهم فمن بين مستعبد مقهور و بين مستضعف علي معيشته مغلوب , يتقلبون في الملك بارائهم و يستشعرون الخزي باهوائهم اقتدا بالاشرار و جراه علي الجبار , في كل بلد منهم علي منبره خطيب يصقع , فالارض لهم شاغره و ايديهم فيها مبسوطه و الناس لهم حول لا يدفعون يدلامس , فمن بين جبار عنيد و ذي سطوه علي الضعفه شديد , مطاع لا يعرف المبدي المعيد فياعجيا و مالي اعجب و الارض من غاش غشوم و متصدق ظلوم و عامل [لا] علي المومنين بهم غير رحيم . فالله الحاكم فيما فيه تنازعنا والقاضي بحكمه فيما شجر بيننا.
اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك ويامن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سننك و احكامك . فان لم تنصرونا و تنصفونا قوي الظلمه عليكم و عملوا في اطفا نور نبيكم . و حسبناالله و عليه توكلنا و اليه انبنا و اليه المصير
دیدگاهتان را بنویسید