خطکش/ تحزب قدرطلبانه، آینده تشکلهای دانشجویی را نابود میکند (بخش دوم)
مهدی عباسی مهر از ادوار دفتر تحکیم وحدت گفت: اگر قرار باشد تحزب به فاکتوری برای دست اندازی و اعمال قدرت در درون تشکلها تبدیل شود قطعا این تحزب آینده هر تشکلی را نابود میکند. اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی […]
اگر اولویتهای ذهنی جریان دانشجویی در برگیرنده اولویتها و مسائل واقعی کشور باشد ضریب نفوذ این جریان نیز افزایش مییابد، اما جریان دانشجویی به حدی کانالیزه شده که نسبت به مسائلی که اساس زتدگی مردم را تحت الشعاع قرار میدهند غافل شده است.
تشکل اسلامی اگر در بین دانشجویان باشد، کادرسازی و نیرو سازی کند، مبتی بر اولویتهای واقعی کشور حرف بزند و دچار توهم نشود میتواند اثرگذار باشد، اما تشکلها ابتدا با تبدیل شدن به تشکلهای دانشجویی و بعد تشکلهای سیاسی به وضعی دچار شده اند که وقتی میخواهند حرفی بزنند دانشجویان در دانشگاهها احساس میکنند آنها احزاب و اقلیت باند باز سیاسی هستند.نکته اینجاست که جریان دانشجویی میخواهد از یک سری کاتالیزرها استفاده کند تا زود رشد کند، اما این کاتالیزورها در دورههای قبل نتیجه نداده اند با این وجود جریان دانشجویی باید به واقعیتها و سرمایههای خودش رجوع کند، ولی بی تعارف این جریان خودش را گم کرده و حتی رهبر معظم انقلاب نیز در دیدارهای دانشجویی از بحثهای کلان و گفتمانی به بحثهای تکنیکی ورود پیدا کرده اند و بحث آموزش را پیش میکشند مثلا برای جذب مخاطب میگویند از سرود و تئاتر استفاده کنید در هر حال این ساز و کار میراثی است که از گذشتگان در اختیار جریان دانشجویی قرار گرفته است.ببینید جوانان ما در عراق و سوریه اثبات کرده اند که پای کار ودر صحنه هستند و حاضرند از جان خود مایه بگذارند با این وجود تشکلهای اسلامی نیز میتوانند به گونهای عمل کنند که این اتفاق در دانشگاهها بیفتد، چون کسی که حاضر است از جان خودش مایه بگذارد میتواند در بحثهای فکری، اندیشهای و تشکیلاتی حضور یابد تا رشد کند.خبرگزاری دانشجو: جریان دانشجویی هر جا لازم باشد سینه سپر کند و گلوله بخورد در صحنه حاضر است، اما آنجا که میخواهد کرسی آزاداندیشی برگزار کند و یا چالش فکری به وجود بیاورد میماند که باید چگونه عمل نماید به نظر شما چرا جریان دانشجویی به این درد گرفتار شده آیا این میراث گذاشتگان است و یا از اقتضائات زمان این نسل محسوب میشود؟
جریان دانشجویی خیلی عملگرا است و هر گاه کاری تعریف میشود همه در صحنه هستند، ولی در بحثهای فکری و اندیشهای کمتر به صحنه میآیند. معتقدم بخشی از این مسئله به تبیین راهبردهای کلان در درون تشکلها برمی گردد و بخشی هم به این برمی گردد که تشکلها متوجه این نیاز نیستد؛ البته الان وضع نسبت به گذشته بهتر است، چون تشکلهایی دارند در دانشگاهها حرف میزنند که اندیشههای آنها متضاد با اندیشههای تشکلهای اسلامی است. در هر حال اگر چه نقدهایی به وجود این تشکلها در دانشگاهها وارد است، اما بزرگترین نفع آنها این است که میتوانند باعث رشد و ارتقای فکری تشکلهای اسلامی شوند، چون بالاخره باید تهدیدی وجود داشته باشد تا بچهها فکر، اندیشه و در صحنه بودن را در اولویت کار خود قرار دهند.مسئلهای که وجود دارد این است که در تعریف بحرانها و مسائل کلان کشور دانشگاهها و دانشجویان را جزئی نگر کرده ایم به همین دلیل دانشگاهها و دانشجویان رویکرد کلان نسبت به مسائل و بحرانهای کشور ندارند و حتی در کار سیاسی هم بیشتر به دنبال حرکت سیاسی هستند و به دنبال آگاهی بخشی سیاسی نمیروند. معتقدم که این کلان نگری باید در درون تشکلها اتفاق بیفتد و این نیازمند یک نهضت است.ببینید در حوزه مسائل فکری تعداد دانشجویانی که در بین تشکلهای اسلامی و در سطح دانشگاهها فعالیت میکنند زیاد نیستند، اما بنده با قطعیت میگویم که در بین جریان مقابل هم وضع همین گونه است و آنها هم در بحث کارهای فکری در اکثریت قرار ندارند؛ البته در بحث و جدل وضعیت فرق میکند و هر کسی که حرفی میزند دیگری هم پاسخ او را میدهد، اما بر اساس اطلاعات موثق در بحث برگزاری کرسیهای آزاداندیشی گاهی دو طرف حاضر به حضور در کرسیها نیستند و گاهی هم بچههای انقلابی حاضر به حضور هستند، اما طرف مقابل حاضر نیست. با این وجود این بحث یک بحث دو طرفه است و تنها ناظر به یک طیف یا جریان نیست.در اینکه باید آموزشهای فکری و اندیشه ای، حلقههای کتابخوانی و مطالعات فردی مورد توجه قرار بگیرند شکی نیست، اما سوال این است که آیا تشکلهای اسلامی در بحث فکری و اندیشهای نسبت به اول انقلاب افول داشته اند؟ قطعا افول داشته اند، چون اول انقلاب فضای تضارب آراء به حدی بالا بوده که پای مناظرات به تلویزیون هم کشیده شده بود، اما الان از لحاظ عده و عده فضا اینگونه نیست؛ البته از لحاظ کیفی وضع همانطور است، چون پدیدهها همچنان هستند.جریان دانشجویی اگر میخواهد در حوزه مسائل فکری تقویت شود باید از فضای برنامه و اجرا و نقد کارآمدی و دفاع از عملیاتها فاصله بگیرد و روی نظریه حرف بزند. یکی از دلایلی که بنده هم میپذیرم جریان دانشجویی در زمینه مسائل فکری دچار افت شده هم این است که تشکلهای اسلامی فقط روی فعالیتهای سیاسی حرف دارند و این تمامی ندارد. در هر حال تشکلهای اسلامی در مباحث اندیشهای و نظری حرف برای گفتن زیاد دارند و طرف مقابل هم قطعا حرف دارد بنابراین میتوانند ساعتها با هم حرف بزنند و این فضای تضارب آراء میتواند زمینه تقویت و رشد دانشجویان انقلابی را فراهم کند.خبرگزاری دانشجو: به نظر شما جریان دانشجویی باید چگونه عمل کند تا دستاویز جریانهای قدرت قرار نگیرد؟
به نظر بنده اگر تشکلهای اسلامی رشد پیدا نکنند و اثرپذیر باشند همیشه دستاویز جریانهای قدرت قرار میگیرند و آسیب پذیر هستند و این جریانها میتوانند نظام فکری آنها را تغییر دهند.خبرگزاری دانشجو: نیرویی که اندیشهای برای تجزیه و تحلیل پدیدهها نداشته باشد همیشه محکوم به شکست است مثلا در نامهای که ۳۰۰ نفر از فعالان سابق دانشجویی در خصوص احمدی نژاد به رهبر معظم انقلاب نوشتند از چهرههایی که حرفی برای گفتن داشته اند تا کسانی که اینگونه نبوده اند وجود دارند به نظر شما چنین حرکتهایی ناشی از ضعف اندیشه و مبانی نیست؟
قطعا همینطور است؛ اما مسئلهای که وجود دارد این است که تنها ۲۰ درصد از رهیافتهای انسانها فکری است و در مقابل ۷۰ تا ۸۰ درصد این رهیافتها احساسی هستند با این وجود بنده در نقد و بررسی آن نامه فاکتور احساسات را خیلی مهم میدانم و معتقدم بخش قابل توجهی از این افراد تحت تاثیر فضای احساسی و تحت تاثیر فضای دوگانه دولت تکنوکرات و دولتی که قبلا تحت عنوان عدالتخواهی کار میکرده، بوده اند و همین مسئله باعث شده که آنها دچار بحران تحلیل شوند؛ اگر چه برخی از امضاء کنندگان این نامه غربت الی الله پای حرف خود ایستاده اند.
بنده مجموعهای از فعالیتهایی را که تشکلهای اسلامی از سال ۸۰ به بعد در دانشگاهها انجام داده اند بررسی و واکاوی کرده ام در هر حال تشکلهای دانشجویی در دورههایی بسیار موفق عمل کرده اند. مثلا انرژی هسته را تشکلهای دانشجویی به مطالبه اول در نظام تبدیل کردند و دولت احمدی تژاد در این زمینه اصلا نقشی نداشت در واقع شعار انرژی هستهای حق مسلم ماست از درون اتاق فکر تشکلهای دانشجویی بیرون آمد و به یک مطالبه حداکثری تبدیل شد و فضای کلی کشور را تحت تاثیر قرار داد.
خبرگزاری دانشجو: بحثی که وجود دارد این است که تشکلهای دانشجویی بیش از اندازه برای خود ماموریت تعریف میکنند و به نوعی میخواهند هر چه هندوانه روی زمین است را با یک دست بلند کنند با این وجود آیا قبول دارید که تشکلها نباید در یک سری از مسائل ورود پیدا نکنند و فقط به یک سری از مسائل اساسیتر بپردازند؟
اینکه تشکلهای دانشجویی ماموریتهای زیادی را برای خود تعیین میکنند یک ایراد است. در هر حال تشکل دانشجویی در بزنگاهها و هنگام وقایع باید حرف و تحلیل برای ارائه داشته باشد و نمیتواند سکوت اختیار کند، اما اگر یک تشکل به همراه دبیر و اعضای شورای مرکزی خود در مورد اولویتهای کشور به جمعبندی برسد و توان خود را روی آن اولویتها بگذارد پس دیگر نباید شاهد تعریف ماموریتهای بیش از اندازه در این تشکل باشیم. در غیر این صورت اگر کسی اولویتها را در چارچوب یک ماموریت به تشکلها ابلاغ کند آن وقت باید شاهد این به هم ریختگیها باشیم. به طور کلی معتقدم اگر تشکلهای دانشجویی خودشان به اولویتهای اصلی برسند و به آنها ایمان بیاورند به راحتی این اولویتها را رها نمیکنند.
اگر تشکل دانشجویی در مورد اولویتی که برگرفته از تصمیم آن تشکل باشد ورود پیدا کند تصمیم آنها قابل احترام است، چون مبتنی بر یک باور است، اما اگر تشکل دانشجویی تحت تاثیر یک پروپاگاندا و اینکه رسانههای کشور به یک موضوعی ضریب بیشتری میدهند اقدام به موضع گیری کند این روند، روند غلط و باطلی است. معتقدم که تشکلهای دانشجویی نباید تحت تاثیر فضای رسانهای قرار بگیرند بلکه رسانهها باید پای فضای فکری تشکلها بیایند و بعد به فضای فکری آنها ضریب بدهد.در کنار آگاهی بخشی در مباحث سیاسی، تقویت بنیه اعتقادی و فکری دانشجویان و بحث مطالبه گری تخصصی یکی از اولویتهای تشکل دانشجویی بررسی مسائل مهمی است که شاید برای مردم مهم باشند، ولی برای مسئولین نه و یا اصلا برای مردم هم مهم نباشد در حالی که ممکن است این مسائل در آینده یک بحران بزرگ برای کشور ایجاد کنند. در هر حال بررسی این مسائل نیازمند یک ذهن باز است که کانالیزه نباشد.آنچه که میتواند باعث اتصال یک تشکل اسلامی به فضای سیاسی و مراکز تصمیم سازی شود اولویتهایی است که تشکلها دنبال میکنند. جنس ارتباط تشکلهای اسلامی با مسئولین در حوزههای پرسشگری، بحران ها، مسائل، نقدها، شنیدن پاسخها و یا ارائه راه حلها است.اهرم قدرت چه در فضای بیرونی تشکلها مانند مدیریت دانشگاه و مراکز تصمیم گیری در دانشگاههاو و نفوذ قدرت در درون تشکلها میتواند به تشکلهای اسلامی ضربه بزند. اینکه دبیری یک تشکل صرفا مساوی با این باشد که او در آینده بتواند مسئولیتی را به دست بگیرد یک سهم مهلک است و تمام آرمانها، نظام ها، اهداف و تمام عملیاتهایی را که در درون یک تشکل اتفاق میافتد را از بین میبرد و در دهه ۷۰ انجمنهای اسلامی به این مسئله دچار شدند و اینکه حزب مشارکت جبهه دوم خرداد اعلام کرد سه سهم از لیست انتخاباتی تهران متعلق به دفتر تحکیم وحدت است همین موضوع به یکی از پاشنه آشیلهای دفتر تحکیم وحدت تبدیل شد، چون این انگاره در ذهن برخی از اعضای این تشکل نقش بست که در نظام تصمیم سازی آینده مجلس، دولت و قدرت نقش مستقیم دارند.تشکلهای دانشجویی کادرسازی و تشکیلات سازی میکنند، ولی نباید به تحزب به معنای حزب بازی و باند بازی روی بیاورند. اگر تحزب در تشکلهای اسلامی به معنای کادر سازی و تشکیلات سازی و مانند حزب جمهوری اسلامی پرداختن به فکرها، اندیشهها و نظریهها باشد بنده واقعا این را قبول دارم که تشکلها حزب هستند؛ اما اگر قرار باشد تحزب به فاکتوری برای دست اندازی و اعمال قدرت در درون تشکلها تبدیل شود قطعا این تحزب آینده هر تشکلی را نابود میکند. به نظر بنده خط قرمز هر تشکل دانشجویی باید این باشد که از ارکان قدرتی که به دنبال تصاحب آن تشکل است فاصله بگیرد. موضوع دیگر اینکه نباید حد انتظار یک تشکل اسلامی و نیروی تشکیلاتی گرفتن مسئولیت باشد، چون اصل برای یک تشکل رسیدن به هدف است و مسئولیتها برای آن گذرا است.خبرگزاری دانشجو: آیا تشکلهای اسلامی برای بخشهای مختلف جامعه اسلامی استعداد پرور هستند؟
قطعا استعداد پرور هستند، اما باید بیش از این تلاش کنند به گونهای که استعداد پروری کارکرد اصلی آنها باشد، چون کارد اصلی تشکل اسلامی در دانشگاهها کادرسازی و نیروسازی است.
چون کادرسازی به درستی انجام نمیشود و اصلا در بعضی جاها کادر سازی صورت نمیگیرد؛ البته همه به دنبال کسب مناصبی که به آنها اشاره کردید، نیستند، ولی بخشی نیز اینطور هستند و بخشی هم نیروی تشکیلاتی هستند و به این جمع بندی رسیده اند که در عرصه عمل مثلا میتوانند به عنوان نماینده مجلس ظهور و بروز پیدا کنند. در هر حال ممکن است در بین ویترین تشکلها هم افرادی باشند که نیروی تشکیلاتی نیستند، ولی دنبال قدرت هستند و اصلا آمده اند تا به قدرت برسند و مسئولیت بزرگ بگیرند. از این دست نیروها نه تنها در تشکلهای اسلامی بلکه در تشکلهایی اصلاح طلب یا دگراندیش نیز زیاد داریم که گوش به فرمان ارکان قدرت هستند.خبرگزاری دانشجو: تشکلهای دانشجویی برای تقویت کادرسازی خود باید چگونه عمل کنند؟
یک تشکل اسلامی باید فعال، سرزنده و پرشور باشد و این فعالیت نیز میتواند در هر زمینهای اعم از فعالیت خیریه، اردوی جهادی، اردوی راهیان نور و حتی یک گفتگوی دو نفره با یک دانشجوی معمولی باشد. در هر حال وقتی که یک تشکیلات ادعا میکنیم تشکیلات اسلامی است پس هر عملی که انجام میدهد دینی و عبادت است در تشکل اسلامی سادهترین کارها، کارهای اثرگذاری میشوند فقط باید خلاقیتها را در نظر بگیریم.مسئله دیگر اینکه تشکل اسلامی باید جذب داشته باشد در غیر اینصورت، چون تشکل سیال است بعد از مدتی که اعضای آن فارغ التحصیل میشوند بعد از مدتی دیگر نیرویی برای آن نمیماند و دچار بحران نیرو میشود و آن وقت باید فاتحه آن تشکل را خواند.نشکلهای اسلامی باید آموزش اعم از آموزشهای تشکیلاتی، فکری، اعتقادی و مهارتی را مد نظر قرار دهند. بحثی که وجود دارد این است که دانشجویان تشکلی خیلی خوب میتوانند فضا را تحلیل کنند و سره از ناصره را تشخیص دهند، ولی همین را نمیتوانند خوب بیان کنند، چون ضعف مهارتی دارند.متاسفانه بعضا برخی از نیروهای تشکیلاتی از جمعهای دانشجویی فراری هستند و این از اساس در تضاد با ماهیت شکل گیری تشکل است در هر حال نیروی تشکیلاتی باید به دنبال بهانه باشد تا در جمعهای دانشجویی حضور پیدا کند نه اینکه بترسد و فرار کند به نظر من نیرویی که میترسد احساس میکند که احساسات او احساسات قوی نیست و یا رای مقابله به اندیشه مقابل را ندارد.من اصطلاحا به دانشجویان تشکلی میگویم یک نیروی تشکیلاتی باید هلو باشد البته نه مثل هلوی آقای احمدی نژاد بلکه باید خوش بو، خوش ظاهر و جذاب، ولی با هسته سخت تشکیلاتی غیرقابل نفوذ باشد نه اینکه گردوه باشد که ظاهر درست و حسابی ندارد و پوسته آن سخت با هسته نرم است. اگر نیروی تشکیلاتی هلو باشد همه به سمت او میآیند و هر اتفاقی هم که بیفتد این نیرو بنیه و هسته خود را حفظ میکند.در بحث جذب، تشکلهای دانشجویی باید به دنبال شناخت استعدادها باشند، چون استعدادها ساختنی نیستند بلکه باید آنها را جذب کرد با این وجود باید گشت و نیروهای فکری و اجرایی را پیدا کرد و پس از ارائه آموزش ضمن اعتماد کارها را با آنها واگذار کرد البته متاسفانه در تشکلها کمتر به این نیروها اعتماد نمیشود.
اگر یک نیروی تشکیلاتی بتواند تشکل دانشجویی را به خوبی اداره کند میتواند یک دانشگاه را نیز به خوبی اداره نماید در غیر اینصورت کسی دیگر در آینده نیز به چنیین نیرویی اعتماد نمیکند.امروز ضعف خیلی از تشکلهای ما در بحثهای آموزشی مهارتی است البته به مبانی اعتقادی زیاد پرداخته میشود با این وجود تشکلها همانقدر که به مباحث فکری و اعتقادی میپردازند باید مباحث مهارتی را مورد توجه قرار دهند.یکی از مهمترین دلایلی که دانشجویان وارد تشکلهای دانشجویی نمیشوند این است که دانشجو میگوید اگر من وارد فلان تشکل شوم چه نفعی به من میرسد واقعیت این است که نفع درست و حسابی در تشکلها به دانشجویان نمیرسد و کسی که وارد تشکل میشود از روزی که وارد آن شده تا زمانی که خارج میشود هیچ فرقی با هم نمیکند.تشکل دانشجویی باید برای دانشجویان برنامه ریزی داشته باشد با این وجود بسیج دانشجویی با توجه به سازماندهی که دارند اولویتهایی را در این زمینه قائل هستند، ولی دیگر تشکلها کمتر متوجه مسئله برنامه ریزی هستند.همانطور که رهبر معظم انقلاب هر ساله حرفهای تشکلهای دانشجویی را میشوند دیگران نیز باید این حرفها را بشنوند، چون با همین شنیدنها خیلی از مسائل و بحرانهای کشور برطرف میشوند.نگاه بنده در مباحث اندیشهای این است که باید ببینیم در کنار گفتمانهای موجود نظیر عدالت خواهی که یک گفتمان تاثیر گذار است آیا مسائل دیگری نداریم که آنها نیز در بین نیروهای انقلابی به یک گفتمان تاثیرگذار تبدیل شوند و این مهم زمانی تحقق مییابد که نیروهای تشکیلاتی یواش یواش در مورد مسائل کشور به یک جمع بندی برسند و مرتب آنها را فریاد بزنند. تحت این شرایط تشکل اسلامی هم میتواند عضوگیری کند و هم میتواند بر پایه مسائل احصاء شده در کشور گفتمان سازی کند.ایرادی که به تشکلهای اسلامی وارد است این است که خیلی در گذشته مانده اند به گونهای که حتی دانشجویان تشکیلاتی دهه شصتی فکر میکنند و این در حالی است که بچهها باید مسائل و اولویتها را به روز ببینند و مقداری واقعی باشند و تصنعی عمل نکنند.تشکلهای اسلامی باید به مسائلی توجه کنند که در کشور مورد توجه کسی نیستند، ولی دشمن به آنها میپردازد به همین دلیل در حال تبدیل شدن به پاشنه آشیل هستند که در این رابطه میتوانیم به آسیبهای اجتماعی اشاره کنیم.تشکل دانشجویی باید به فکر سلامت و حفظ دانشگاه هم باشد، چون دشمن به خوبی متوجه شده که این محیط اثرگذار است از این رو در حال سرمایه گذاری هستند تا دانشگاه اثرگذاری و چهره سابق را نداشته باشد. در هر حال تشکلهای اسلامی از ظرفیت و توان دانشگاه بهره میبرند، ولی به فکر سلامت، رشد، شخصیت، تعالی و حفظ آن نیستند. یکی از طراحیهای راهبردی دشمن این است که وقتی دانشگاه مسئلهای را در جامعه مطرح کرد کسی به آن توجه نکند و همین مسئله موجب یاس استاد دانشگاه میشود و به این باور میرسد که کسی در اجتماع به حرف او گوش نمیدهد.بحث بنده این است که تشکلهای اسلامی دانشگاه را زیاد نقد میکنند، اما سوال این است که در کنار این نقد چقدر از دانشگاه دفاع میکنند. دانشگاه برای انقلاب، نظام و مردم کم مایه نگذاشته و ما در دانشگاه کمتر از حوزه شهید نداده ایم. دانشگاه همواره در صحنه بوده و هنوز هم شهید میدهد و این یک سرمایه است با این وجود پس کی باید از آن حمایت کنیم و با افتخار بگوییم که ما یک دانشگاهی هستیم؛ البته این دانشگاه، دانشگاه در تراز انتظارات جریان انقلابی نیست و باید خیلی بهتر از این باشد، ولی در همین سطح هم خیلی بهتر از گروهها و سمنهای دیگری است که در کشور کار میکنند و یک حاشیه امن دارند. دانشگاه تا جایی که الان پیش آمده در بخشهایی خیلی خوب خود را اثبات کرده است مثلا این دانشگاه بود که انقلاب دوم را رقم زد و بنای تاسیس نهادی لنقلابی مانند سپاه و جهاد سازندگی را شکل داد.
معتقدم هزینههای که جریان دانشجویی در سال ۵۹ داد هزینههای زیادی بوده و هزینههایی را هم که نسل فعلی جریان دانشجویی در مسائل مختلف مانند FATF داده هزینههای بالایی است با این وجود اینکه امروز جریان دانشجویی در مقابل دولتی قرار گرفته که میانگین سنی آن بالای ۵۰ سال است و ۳۰ سال تجربه کار دارد شما از هر کسی که بپرسید میگوید این یک کار انتحاری است.
خبرگزاری دانشجو: آیا مشکل جریان دانشجویی صرفا مهارت ارتباط گرفتن با جامعه است و یا برخلاف جنبش دانشجویی اوایل انقلاب دچار انسداد گفتمانی شده و گفتمانی ندارد که بر اساس آن به مشکلات جامعه پاسخ بدهد؟
امروز مباحث و مطالبی که در فضای عمومی جامعه مطرح میشوند باید متناسب با اقتضائات جریان دانشجویی دهه ۹۰ باشد، چون ما نمیتوانیم با نرم افزار دهه ۶۰ مسائل دهه ۹۰ را تحلیل کنیم با این وجود اگر اینگونه عمل نماییم یا دچار انسدا گفتمانی و یا دچار تقابل میشویم که نمونههایی زیادی نیز در این رابطه داشته ایم.
معتقدم که باید گفتمان سازی از درون جریان دانشجویی بجوشد نه اینکه کس دیگری بخواهد یک مسئله گفتمانی را طرح کند اگر اینطور باشد مسیر را اشتباه میرویم و نمیتوانیم به رهیافت درستی دست پیدا کنیم.
مسیر گفتمان سازی از پایین به بالاست یعنی اولویتها باید از درون تشکلها شکل بگیرند با این وجود باید اجازه دهیم که بچهها خودشان مسائل را بشکافند و مسئله یابی کنند و در نهایت به اولویتهای اصلی کشور برسند در واقع باید اجازه سعی و خطا به دانشجویان تشکلی بدهیم.تشکلهای دانشجویی باید در رابطه با مسائل به صورت اثباتی عمل کنند و بنده به دانشجویان تشکلی گفته ام که اگر به این مولفه رسیدید باید خودتان بروید مسائل را ببینید و آنها را حس کنید و بعد به دنبال راه حل آن بروید. جریان دانشجویی باید نسبت به مسائل و بحرانهای مختلف ورود پیدا کند، چون دو روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری نمیتواند با مردم ارتباط بگیرد و مردم به چشم سوء استفاده به آن نگاه میکنند.بحثی که وجود دارد این است که تشکلهای دانشجویی امروز متوجه نیازهای فعلی بدنه دانشجویی در داخل دانشگاه نیستند و از این نیازها غافل شده اند مثلا تشکل دانشجویی میتواند به جای برگزاری اردوی جهادی در یک منطقه محروم و دورافتاده که کار ارزشمندی است یک اردوی جهادی در داخل دانشگاهی که در آن تحصیل و فعالیت میکند برگزار کند تا شعاع تاثیرگذاری خود را در بین دانشجویان افزایش دهد.
دیدگاهتان را بنویسید